دوازدهمین کنفرانس بین المللی نوآوری و تحقیق در علوم مهندسی

مقاله: بازشناسی اصول و سبک‌های معماری ایرانی

  • محل انتشار: تفلیس
  • تاریخ انتشار: 1401/04/10
  • مقاله

چکیده

بازشناسی اصول و سبک‌های معماری ایرانی معماری ایرانی به عنوان میراث ماندگار تاریخ ایران، در ادوار مختلف همواره مورد توجه ایرانیان و مردم سراسر دنیا بوده است. با وجود تحقیقات گسترده انجام شده در حوزه معماری ایرانی اسلامی، جای خالی به کارگیری این اصول در طراحی کلیه فضاهای امروزی دیده می‌شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اهمیت جایگاه اصول و سبک‌های معماری ایرانی، به عنوان بخش مهمی از تاریخ معماری ایران و چگونگی تاثیرگذاری این اصول بر افزایش کیفیت طراحی دوران معاصر انجام شده است. به منظور شناخت بهتر و بیشتر، اصول و سبک‌های معماری ایران، شیوه‌های بنیادی هنر و معماری در جهان اسلام، اصول معماری ایرانی، انواع سبک‌ها و خاستگاه آنها مورد بررسی قرارگرفته است. جستجو در معماری کهن ایران، دیدن راه حل‌ها، تبدیل آنها به زبان علمی و بهره‌گیری از فنون روز در راستای افزایش کیفیت طراحی در دوران معاصر، بخشی از ضرورت انجام این پژوهش است. این مقاله مروری براصول و سبک‌های معماری ایرانی است. چهارچوب نظری پژوهش کیفی، از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و بررسی متون مرتبط با موضوع تعیین شده است.

کلمات کلیدی:

معماری ایرانی ، سبک معماری ایرانی ، اصول معماری ایرانی

توضیحات

1- مقدمه

ساختمان‌های تاریخی هر کشور بخشی از شناسنامه فرهنگی و کارنامه مردمی است که در آن زندگی می‌کرده‌اند. در ایران، جایگاه هنر، معماری و شهرسازی، درست پس از سخن دری جای دارد. با اینکه صدها دفتر و دیوان و جنگ درباره شعر و نثر فارسی پرداخته شده، از هنر معماری چنانکه باید و شاید، یاد نشده و اگر چند تن چون ابن خردابه و اصطخری و برخی جغرافی‌دانان دیگر به تناسب نوشته‌ای که در دست داشته‌اند، گاه فهرستی از بناها و شاهکارهای هنر معماری را در تالیفات گران‌بهای خودگردآورده‌اند، دیگران بیشتر در برابر این‌گونه شاهکارها به توصیف‌های شاعرانه بسنده کرده‌اند. کمتر کسی را می‌توان یافت که چون ناصر خسرو در کتاب خود، ریزه‌کاری‌های یک ساختمان را مو به مو بازگو کند و تصویر واقعی آن را در برابر چشم بگذارد. [1]

یک اثر معماری پیش از آن که به عنوان یک کالبود ساختمانی مطرح باشد؛ منعکس کننده سلسله تفکرات و بازگوکننده راه و رسوم زندگانی مردمان دوره خود است. معمار ذات درونی و هویتی خود را در آثار هنریش بازگو می‌کند. برای درک ارزش‌های سنتی معماری و شهرسازی، باید آموزه‌ها و ویژگی‌های معماری غنی گذشته را نیک دریافت که این ارزش‌ها برای امروز به عینیت تبدیل شود. یکی از بزرگترین چالش‌های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل‌دهنده آن است. علت اصلی این نقیصه، دور شدن از آموزه‌ها و ریشه‌های معماری سنتی و هویت پیشین است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرآیند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران و شتاب و سرعت ساخت‌وساز شده است. [2]

2- شیوه‌های بنیادی هنر و معماری در جهان اسلام

هنر و معماری در جهان پهناور اسلام دارای چهار شیوه بنیادی است. البته شیوه‌های فرعی دیگری در برخی کشورهای اسلامی مانند اندونزی نیز قابول بررسی است. این چهار شیوه چنین هستند:

1) شیوه مصری: این شیوه از معماری کهن مصر ریشه گرفته است و در کشورهای اسلامی شرق آفریقا، مصر، سودان و کشورهای پیرامونی تا حجاز را دربر می‌گیرد که در آنجا با شیوه شامی برخورد می‌کند.
2) شیوه شامی: این شیوه از هنر و معماری بیزانس ریشه گرفته و کشورهای سوریه، فلسطین، لبنان و اردن و بخشی از ترکیه را دربر می‌گیرد و دارای ویژگی‌های مشترکی با شیوه مصری است. این شیوه در عربستان با شیوه مصری درهم آمیخته شد و دستاورد آن‌ها ساختمان‌هایی است که امروزه در مکه و مدینه دیده می‌شود.
3) شیوه مغربی: که شیوه‌ای بسیار پیشرفته و چشم‌گیر است و دربرگیرنده کشورهای مراکش امروز، الجزایر و جنوب اسپانیا است. در این شیوه مسلمانان ایرانی سهم بسزایی داشته‌اند. شیوه مغربی یکی از شیوه‌های ارزشمند هنر و معماری اسلامی است. این شیوه به دو شاخه شد. یکی در شمال آفریقا برجای ماند و دیگری در اندلس پا گرفت. در جنوب اسپانیا، پس از گشایش آن به دست مسلمانان، ساختمان‌های ارزشمندی مانند کاخ الحمرا در غرناطه ساخته شد و همه پژوهندگان باور دارند که این شیوه تاثیر بسیاری روی هنر و معماری اروپا داشته است. شاخه اندلسی پخته‌تر از شاخه مغربی شد گرچه هر دو یک خاستگاه داشتند.
4) شیوه ایرانی: این شیوه از همه ارزشمندتر و گسترده‌تر بوده و دربرگیرنده کشورهای میانرودان (عراق)، ایران، افغانستان، پاکستان، جمهووری‌های فرارودی (ماوراءالنهر) ازبکستان، تاجیکستان و ... تا هند و اندونزی است و هم‌چنین شیخ‌نشین‌های پیرامون خلیج فارس (همچون عمان) و همه سرزمین‌هایی که ایرانیان در گسترش اسلام در آنها پیشگام بوده است. [3]

3- اصول معماری ایران از دیدگاه صاحب‌نظران

معماری ایرانی برگرفته از تاریخ ایران زمین است که همواره دستخوش تغییرات به‌سزایی شده است، اما غبار این تغییرات همچون گرته‌ای حرکت آن را کند کرده است در این بین شخصی چون استاد پیرنیا بر گرته برداری از معماری ایرانی اسلامی پرداخته است و توانسته با بهره از هوش زبانی خود مانیفست آن را به بهترین شکل تدوین نماید. ایشان از همنشینی با افراد متخصص قدیمی در جریان خط فکری آنان قرار می‌گرفت و با روش کار این افراد به خوبی آشنایی پیدا می‌کرد و با استنباط از گفته‌ها و اعمال‌شان و همچنین با بهره‌گیری از مطالعات میدانی خود در زمینه‌ای بوم‌گرا، مالوفات ذهنی‌اش را که آمیخته با نگرش معماران آن دوره و افراد بوم‌گرایی که در تدوین واژه‌های معماری محلی منطقه‌ای یاور او بودند، تدوین نمود. این اصول که برگرفته از مالوفات ذهنی ایشان بود زمانی ارزش یافت که توانست ریشه‌های فکری اولیه او را بروز دهد تا مولفین و مورخین بتوانند به ذات معماری ایرانی اسلامی پی ببرند زیرا تدوین این اصول زمانی که از لایه‌های وجود انسان ایرانی می‌گذرد، رجعت به ذات یافته و منجر به توضیح ریشه درونی خود می‌شوند. [4]

محمدکریم پیرنیا پنج اصل را برای معماری ایرانی برشمرده است که عبارتند از:

1) مردم‌واری: به معنای رعایت تناسب میان اندام‌های ساختمان با اندام‌های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان‌سازی است. معماری همیشه و همه جا هنری وابسته به زندگی بوده و در هر زمان روش زندگی بوده که برنامه کار معماری را پی‌ریخته است. [3]
2) پرهیز از بیهودگی: در معماری ایران تلاش می‌شده کار بیهوده در ساختمان‌سازی نکنند و از اسراف پرهیز می‌کردند. این اصول هم پیش از اسلام و هم پس از آن مراعات می‌شده است. [3]
3) نیارش: واژه نیارش در معماری گذشته ایران بسیار به‌کار می‌رفته است. نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه (مصالح‌شناسی) گفته می‌شده است. معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می‌کردند و آن را از زیبایی جدا نمی‌دانستند. [3]
4) خودبسندگی: معماران ایرانی تلاش می‌کردند ساختمایه مورد نیاز خود را از نزدیک‌ترین جاها به‌دست آورند و چنان ساختمان می‌کردند که نیازمند به سواختمایه جاهای دیگر نباشد و خودبسنده باشند. بدین‌گونه کار ساخت با شتاب بیشتری انجام می‌شده و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازوارتر درمی‌آمده است و هنگام نوسازی آن نیز همیشه ساختمایه آن در دسترس بوده است. [3]
5) درونگرایی: اصولاً در ساماندهی اندام‌های گوناگون ساختمان و بویژه خانه‌ای سنتی، باورهای مردم، بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانی آن بوده که این امر به‌گونه‌ای معماری ایران را درونگرا ساخته است. [3]

محمدمنصور فلامکی نیز اصولی را برای معماری ایرانی برشمرده که عبارتند از:

1) همسویی شاخه‌های آمیختگی معماری ایرانی، فضا را به یگانگی وجود می‌برد.
2) پیکره کالبدی معماری ایرانی در بستر جغرافیایی فرهنگ بومی شکل می‌گیرد.
3) معمار ایرانی، محور اصلی فضای درونی بنا را، به تکریم، ابزارمند می‌کند.
4) اندازه‌گذاری بر مسیرها و مکان‌های معماری ایرانی، زاده تجربه‌های معماران است.
5) فضای معماری ایرانی، موجودیتی است دارای محور و قطبی یگانه.
6) معماری ایرانی، نماد و نشانه اجتماعی فضای شهر می‌شود.
7) بینش استعلایی راهنمای سنجش و گزینش فنون ساختاری معماری ایرانی است. [5]

در کنار هفت عنصر مشخص معماری فوق که ابزارهای فکری در تولید معماری می‌توانستند شمرده شوند، پنج اصل مهم از شاخص‌های معماری ایرانی در دوران اسلامی پیشنهاد گردیده که به شرح زیر است:

1) یگانگی میان موجودیت‌های کاربردی کالبدی شکلی.
2) نقش راستاها و کنج‌ها در شکل‌گیری معماری.
3) نقش زمان در تدوین شالوده مکانی معماری.
4) تعیین مسیر در فضای معماری.
5) نقش معماری به مثابه وسیله ارتباط گروهی. [5]

4- تبارشناسی سبک

برای شناخت هر موضوعی اولین قدم تبارشناسی آن است. تبارشناسی یک موضوع نشان دهنده برخوردی تاریخی با ماهیت آن موضوع است. فوکو در تعریف تبارشناسی معتقد است که تبارشناسی شکلی از تاریخ است که می‌تواند سازمان دانش، گفتمان‌ها، قلمروهای موضوعات و غیره را شرح دهد. تبارشناسی یک موضوع یعنی اینکه به کدام علوم تعلق دارد. تبارشناسی مشخص می‌کند که یک واژه و مفهوم چه خویشاوندی‌ها و تعاریفی در حوزه‌های مختلف دارد. سبک‌شناسی در شاخه‌های مختلف از علم کاربرد دارد؛ زبانشناسی و ادبیات، علوم سیاسی، اجتماعی، فلسفه و هنر. چندتباری بودن سبک‌شناسی به این مفهوم است که این مساله ریشه در علوم مختلف دارد به‌گونه‌ای که بدون توجه به ره‌آورد و ابزارهای آن علوم نمی‌توان به شناخت کامل آنها نایل آمد. واژه سبک، چندتباری است، برای فهم جایگاه و موقعیت سبک در هنر و معماری به نظر می‌رسد باید خود واژه سبک و حوزه‌های مختلف آن را دریافت. در علوم نظری، که تاریخ هنر و معماری نمونه‌ای از آنهاست، شناخت واژگان و اصطالح‌های رایج، اهمیت بسیاری دارد. این اهمیت بدان پایه است که گاه می‌توان همه تحول‌های پدید آمده در حوزه‌ای از دانش بشری را از راه شرح دلالت‌های یک واژه، به خوبی نشان داد و روشن کرد. با اینکه ریشه لغوی واژه سبک و واژه‌های مرتبط در همه حوزه‌ها یکسان است اما با توجه به تفاوت در ماهیت هر حوزه، جایگاه و تعریف عملیاتی آنها باهم متفاوت دیده می‌شود. توجه ننمودن به تفاوت ماهوی حوزه‌ها و هدف از سبک‌شناسی در آن ممکن است باعث سردرگمی و اختلاط شود. از میان مطالعات تاریخ‌نگاران هنر می‌توان دو باور زیر را مشاهده نمود: باور اول، قائل به اصالت سبک در اثر هنری است به طوری که سبک در بطن آن قرار دارد و توسط پژوهشگر کشف می‌گردد. این نگاه از دیدگاه افلاطون (428-348 ق.م) نشات گرفته که سبک را کیفیتی می‌داند که تنها در برخی آثار وجود دارد. این باور را می‌توان در یکی از دو گروه کاربرد اصلی سبک در نظر گامبریچ (2001-1909 م) دانست که از آن به عنوان کاربرد هنجاری نام می‌برد که ویژگی تمجیدگرایانه دارد. در باور دوم، سبک، ابزار، روش یا رویکردی است که پژوهشگر از آن برای مطالعه و طبقه‌بندی آثار استفاده می‌کند. در نظر ارسط (348-322 ق.م) سبک، محصولی از عوامل متعدد است که در اثری جمع می‌شود بنابر این دیدگاه، برای هر اثری می‌توان سبک قائل شد. با این رویکرد مورخان هنر از سبک برای نظم بخشیدن به دوره‌های هنری استفاده می‌کنند. [8]

5- خاستگاه سبک‌های معماری ایران

سبک‌شناسی معماری ایران در طی شش شیوه بررسی می‌شود که در طول تاریخ کهن این کشور به گونه شگفتی پیوسته به‌دنبال هم پدیدار شده‌اند. هر هنری بیشتر برپایه خاستگاه خود خوانده می‌شود. برای نمونه در شعر، شیوه عراقی، شیوه خراسانی و ... پیدا شده و در قالی‌بافی هم بافت کاشان، بافت اصفهان و ... گفته می‌شود. در معماری هم می‌توان این شش سبک را برپایه خاستگاهشان نامگذاری کرد و آنها را چنین نامید: پارسی و پارتی پیش از اسلام. خراسانی، رازی آذری و اصفهانی پس از اسلام. [3]

6- معماری سبک پارسی

نام این شیوه از قوم پارس گرفته شده است که از سال (550 - 330 ق.م) بر ایران، هند و آسیای مرکزی تا شمال آفریقا در کنار دریای سرخ و بالکان تا داخل شبه جزیره یونان حکومت کرد. هخامنشی تا حمله اسکندر به ایران از سده 6 تا 4 ق.م را دربر می‌گیرد. ایرانیان تقلید منطقی و سازگار را بهتر از نوآوری بد می‌دانستند. هنر هخامنشی آغازگر عمودگرایی روینده و فشرده شد. منطق نیارشی معماری هخامنشی، عظمت‌گرایی (تقارن) با توجه به ایجاد ساختمان شایسته قدرت باشند بود. ساخت کاخ با هدف عظمت امپراتور بود. هنر ایران در عهد هخامنشیان عمدتاً برپایه بزرگداشت مقام پادشاهان این سلسله استوار بوده است. [6]

7- معماری سبک پارتی

این مکتوب بعد از حمله اسکندر به ایران در ادوار اشکانی، ساسانی، اسلامی تا سده 3 و 4 ه.ق دنبال شد. پرهیز نکردن از بلندای زیاد در معماری پارتی به دلیل استفاده از تاق و گنبد. [6]

8- معماری سبک خراسانی

با ورود اسلام به ایران در قرن 7 م در نبرد قادسیه (فتح‌الفتوح) فتوحات اسلام به شرق رفت. در قرون اول اسلام، اعراب پس از فتح یک ناحیه، در پادگان‌ها ساکن شدند که تبدیل به شهر شدند. از نمونه هنرهای این شیوه که پس از اسلام به بافت شهری ایران وارد شد، مسجد است. تاثیر اصلی در این مکتب از هنر ساسانی و ابنیه طاق قوسی ایوان مدائن و طاق کسری دریافت کرد. [6]

9- معماری سبک رازی

دوره رازی رنسانس ایران قدیم بود که با حمله مغول وقفه‌ای در معماری پیش آمد. با تشکیل حکومت سامانی در شرق امپراتوری عرب، اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی تشکیل شد و به‌عنوان تجدید حیات ایران دوره اسلامی نامگذاری شد که چهار قرن با آغاز دولت سامانی و شکست آن دولت خوارزمشاهی است. در معماری این دوران اشکال و ترکیبات هندسی برای بیان قدرت به‌کار رفت و سعی در ایجاد ارزش شکلی ماندگار به‌عمل آمد و تزئینات به بناها بازگشت و از معماری پارسی و پارتی الگوبرداری شد. احداث ستون، ایوان و گنبد با پلان چهار ایوانی و با حذف شبستان، عملاً با گوناگونی ابنیه روبرو هستیم، همانند ادوار قبل از اسلام مدرسه جدا وارد معماری شد. دونالد ویلبر معماری سلجوقی (سبک رازی) را برگرفته از سبک معماری ساسانی می‌داند، به‌ویژه در شکل و نسبت گنبدها، لذا دوره رازی رنسانس ایران قدیم است که با حمله مغول اکثر آثار این دوره نابود شد. آغاز این شیوه شمال ایران بود و در شهر ری پا گرفت و مشخصات معماری گذشته را در کاربری جدید به‌کار برد. [6]

10- معماری سبک آذری

از ترکیب ویژگی معماری مرکز و جنوب ایران با معماری بومی آذربایجان، شیوه معماری آذری پدید آمد. شروع این سبک مصادف است با استقرار هلاکوخان در مراغه و با روی‌کار آمدن صفویان نیز پایان می‌گیرد. ظرافت عناصر ساختمانی از عمده‌ترین ویژگی‌های معماری این دوره است. عناصر و جرئیات ساختمانی مشترک با دوره سلجوقی در این سبک ظریف‌تر، و کالبد ساختمان سبک‌تر شد و امکان ساخت پنجره‌های بزرگ و ایجاد تجانس میان دیوارهای درونی و بیرونی را فراهم ساخت و باعث روشن شدن داخل ساختمان شد و این ویژگی در بناهای ایلخانی (سبک آذری) نقطه مقابل ساختمان تاریک دوره سلجوقی است. [6]

11- معماری سبک اصفهانی

شروع از آذربایجان در زمان قراقویونلوها (قرن 9 ه.ق) و در اصفهان صفوی (قرن 10 ه.ق) رشد کرد. ترکیبی از شیوه‌هایی که در غرب به صفوی، افشاری، زند و قاجار نامیده شدند. عناصر شناخت شیوه اصفهان دوران صفوی شهرسازی، معماری و آمودها (تزئینات غیرسازه‌ای) است. با بهره‌گیری از تاریخ، سازه، آمود شیوه‌های پیشین و با تکیه بر مولفه مذهبی و ملی تکامل یافت. ویژگی‌های طراحی متناسب با ملیت و مذهب، محاسبات دقیق و توجه به ویژگی انسانی و حفظ حرمت باعث شد که معماران ایرانی خوش بدرخشند. عصر طلایی سبک اصفهان با حکومت شاه‌عباس بوده است. از مظاهر این دوره راه‌های عمود بر هم بود که از کوهستان به کویر گسترش یافت و ساخت کاروانسرا، کاخ و بستان که در فواصل راه‌ها با وسایل رفاه مردم فراهم آمده بود. بیشترین دستاوردهای این دوره در شهرسازی مجموعه‌های شهری بود. [6]

12- نتیجه‌گیری

معماری به عنوان یکی از قدیمی‌ترین علوم، از پیشینه‌ای کهن برخوردار است. از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاد، خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیده‌های بشری روند تکاملی خود را طی کرده و دگرگونی‌های بسیاری را به خود دیده و به واسطه همین دگرگونی‌ها در طی زمان، تعاریف آن نیز تغییر کرده است. معماری پدیده‌ای است که طی هزاران سال وجود داشته است و نمونه‌های آن به شکل بناها و ساختمان‌های متعدد در جهان پراکنده می‌باشد. [5] سبک‌شناسی به عنوان رویکردی در مطالعه تاریخ معماری کارکردهای مختلفی دارد. یکی از مهمترین کارکردهای آن به عنوان روشی برای طبقه‌بندی در تاریخ معماری است که به دلیل اعتباری بودن تعاریفش، چندوجهی بودن و جامعیتش از لحاظ قابلیت پوشش دادن چندین روش برخورد با جوانب مختلف معماری در تعریف عملیاتی خود و سرانجام انعطافش در عملیاتی شدن با توجه به هدف از سبک‌شناسی، آن را به عنوان روشی مناسب معرفی می‌کند. [7] شناسایی ارزش‌های معماری گذشته و برگزیدن اساسی‌ترین آنها در رعایت معیارهای منطبق با شرایط زمانی و مکانی جامعه امروزی نیز مسئله اصلی محسوب می‌شود. همواره باید در راه شناختن ارزش‌های معماری ایرانی اسلامی و انعکاس آن به متخصصین جوانی که به نحوی در این مسئله دخالت دارند؛ تلاش نمود. [2]

منابع

  1. محمدکریم پیرنیا، غلامحسین معماریان "آشنایی با معماری اسلامی ایران" انتشارات مولف، تهران 1396
  2. جمال‌الدین مهودی‌نژاد، حمیدرضا عظمتی، علی صادقی حبیب‌آباد "اولویت‌بندی و تفحصی بر اصول و ارزش‌های معماری ایرانی دوره اسلامی؛ مبتنی بر تجلی معنا در عناصر کالبدی معماری (با استعانت از آیه 23 سوره مبارکه حشر)" فصلنامه پژوهش‌های معماری اسلامی، شماره 23، تابستان 1398
  3. محمدکریم پیرنیا، غلامحسین معماریان "سبک‌شناسی معماری ایرانی" انتشارات مولف، تهران 1395
  4. هیراد حسینیان، حسین سلطان‌زاده، سارا کلانتر "بررسی تاثیر مالوفات ذهنی پیرنیا در ریشه‌یابی واژگان اصول معماری ایرانی اسلامی" نشریه معماری اقلیم گرم و خشک، شماره 12، پاییز و زمستان 1399
  5. محبوبه نوحی بزنجانی، ملیحه نوروزی "بررسی اصول معماری ایران از دیدگاه دکتر محمدکریم پیرنیا و دکتر محمدمنصور فلامکی" مجله معماری شناسی، شماره 18، بهار 1400
  6. حمیدرضا صارمی، طاهر پریزادی، مهدی خداشناس "اصول معماری و شهرسازی اسلامی ایران با تاکید بر مکتب اصفهان" انتشارات اول و آخر، تهران 1397
  7. هادی ندیمی، رضا ابوئی، زینوب مرادی "تبیین مفهوم سبک‌شناسی معماری با معرفی رویکرد جدید در سبک‌شناسی معماری ایران (با انگیزه حفاظت معماری)" نشریه معماری اقلیم گرم و خشک، شماره 10 ،پاییز و زمستان 1398
  8. Gombrich, Ernst H. "Style, In: The art of art history: a critical anthology", edited by D Preziosi, 1968.

جستجو در منابع علمی

تازه‌ترین فصل‌ها