پیونداندن، متصل کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتصال [چوب]، هرز ملاط، چوبتراش، درودگر، نجار
چوب کاری
کارگاه درودگری
چوبکاری
اتصال، بند، پیوست، درز، درزگیر، درزه، گره، مفصل
اتصال
درز عرضی
گره، اتصال
رابط اتصالی
انتقال گره، تغییر مکان کنجی، جابجاییبندی
تعادل گره
ضریب گره
ماده پر کننده درز، مصالح پر کننده درز، مواد درزبندی
پرکننده درز