اندازه گرفتن، اندازهگیر، اندازهگیری، سنج، سنجشگر، سنجنده، سنجیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندازهگیر، سنجه
ارتفاع مبنای اندازهگیری، پای اشل
ارتفاع اشل
طول اندازهگیری، طول اندازهگیری، طول سنجش، طول موثر، طول سنجش
خط اشل
ملات باتارد (حرامزاده)
صفراشل
چفته پیشتراش
ملات حرامزاده
جزرومدسنج اتوماتیک
فشار سنج، مانومتر
افت سنج، خیز سنج
سنجشگر مدرج
تغییر فرم سنج الکتریکی، کرنش سنج الکتریکی
اشل شناور، اندازهگیر شناور