اندازه گرفتن، اندازهگیر، اندازهگیری، سنج، سنجشگر، سنجنده، سنجیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتفاع مبنای اندازهگیری، پای اشل
ارتفاع اشل
طول اندازهگیری، طول اندازهگیری، طول سنجش، طول موثر، طول سنجش
خط اشل
ملات باتارد (حرامزاده)
صفراشل
چفته پیشتراش
ملات حرامزاده
جزرومدسنج اتوماتیک
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.