برخورد کردن، خوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا
اجرای طرح
بطور ضمنی، گرفتاری
اشاره
ضمنی
تجویزی
روش ضمنی
فعالیت مجازی
تحمل کردن، تحمیل کردن
تغییر شکل اعمال شده، تغییر شکل تحمیل شده
بار اعمال شده، بار وارده
پاطاق، پاکار قوس
پاطاق
پاکار
سد آبیاری، سد مخزنی