آسیای ساده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیاردهی
چینخوردگی، خمیدگی، کمانش، لهیدگی
لهیدگی جان
معیار، ملاک
سنجه، ضابطه، مصداق، معیار
بحرانی، مهم، وخیم، بحرانی
فعالیت بحرانی
منطقه بحرانی
بار بحرانی کمانش
بار بحرانی مویینه
دایره بحرانی، سطح بحرانی
غلظت بحرانی
شرط بحرانی
میرایی بحرانی