بند ثابت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه آبخیز بسته، حوزه آبریز بسته
پرکردن چشمهها، پرکردن منافذ سطحی، خرده سنگپاشی، زیرسازی، صافکاری، صیقلکاری، کورکردن، لیسهای کردن
برآمدگی، تاول
بادکردگی و تورم سطح، طبله
مس آبله گون
آبله زدن
بوران
پف کرده
عملیات باد کردن
بلوک
بلوک، طرح، قالب کردن، قطعه، قطعه زمین، کنده سنگ یا چوب، ناحیه اختصاصی
جفت و جور کردن خطا در یک بلوک، سرشکن کردن خطا در یک بلوک
کوپلیمر دستهای / قطعهای
چگالی کلی
عایق بلوکی