خدمتپذیری، قابل استفاده بودن، قابلیت بهرهبرداری، قابلیت خدمت، قابلیت خدمت دهی، کارآیی. قابلیت کار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخص خدمت، نشانه خدمت
حالت حد بهرهبرداری، حالت حد قابلیت بهرهبرداری
تعمیرکار
تاسیسات
خدمات هوایی
سرویس پیشبینی سیل
سطح سرویس
حالت حدی بهرهبرداری
بار بهره برداری
کالاها و خدمات رده پائین
توقف خدماتی
نشانه خدمت دهی فعلی
خدمات عمومی
سرویس اتوبوسهای آزاد راهها
خدمات مهندسی ترافیک