آببندی درز، بندکشی، پر کردن درزها، درزبندی، درزکشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمشه ملاط
هیئت یا کمیتهای متشکل از نمایندگان شماری از کمیتههای برنامهریزی برای برخورد با مقولههای مسائل برنامهریزی شهری
ماتریس همزاد
اتصال گوشه
اتصال توپی، اتصال ساچمهای، اتصال گویسان، اتصال مفصلی
اتصال توپی، اتصال مفصلی
اتصال تیر به ستون
اتصال فشار مستقیم
درزافقی، محل اتصال
آرماتور بستر
اتصال نرو ماده
درز پیوندی
اتصال لب به لب
اتصال نوک به نوک، لب به لب
فقل کاردان