اساس، المان، جزء، عضو، عنصر، قطعه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
المان سطح، عنصر سطح
سازک
عامل طراحی
جزء اسکلت، سازک
ماتریس انعطافپذیری جزء
ماتریس سختی جزء
جریان عنصری
ابتدایی، آغازی، مقدماتی
قاش اولیه
عناصر، ارکان
جزء میلهای
المان تیر، جزء تیری
المان مرزی، جزء مرزی، جزء لبه
اجزای آجری، المانهای آجری، المانهای آجری
عناصر ساختمانی