اساس، باز، پایه، پایه ستون، پی، ته، خط پروژه، خط مبنا، زیرساخت، قاعده، کف، مبنا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجه پایه
خط پروژه، خط مبنا، قشر پی، قشر پی راه، قشراساس، لایه اساس، لایه شالوده
فاصله بین خط دید و تراز، فاصله مبنا
آبدهی دائمی، بده پایه، جریان پایهای، جریان ثابت، کف آب، کف آبی
جداسازی پایه
جداگر لرزهای
تراز مبنا، ترازپایه، تهتراز، سطح مبنا
حد فرسایش
خط پروژه، خط صفر، خط مبدا، خط مبنا، قاعده
نقشه پایه، نقشه مادر
تراز پایه سازه
آستانه سرریز
روپی
دوره پایه
پای ستون، صفحه پای ستون، صفحه زیر ستون، صفحه مبنا، کف ستون، ورق زیرستون