اثر تاب خوردگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درز اعوجاج
پیچش اعوجاجی
ایجاب کردن، تعهد کردن
خرپای وارن
تابلوی پیش اخطاری، علامت پیش اخطاری
مهار افقی یا مایل
زشتی
دور پسرونده
مرور به پس
زاویه عقب
لوازم حمام
چفت افزار درو پنجره
رو به پایین
سفالین، سفالینه
اخطار وقوع سیل، اعلام خطر سیلاب