جنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محوطه
عامل راهنمایی
جارختی
انبار، محفظه نگهداری
فشردگی انبار
گرم
جبهه گرم
بارش جبهه گرم
لوله سرریز
تابلوی اخطار، تابلوی خطر، علامت خطر
تراز اعلام خطر، تراز خطر، مرز خطرناکی
اریبی، اعوجاج، به هم تابیدن، تاب دادن، منحرف کردن، تاب برداشتن، طناب، ریسمان، کجی، ناهمواری
سطح تاب برداشته
اعوجاج، ایجاد تاب، پیچ برداشتن، تاب و پیچ، خم شدن
اعوجاج