پیچش، پیچیدن، تاب، تاب برداشتن، تابیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته حلزونی، مته مارپیچ
پیچیده
زوج بهم تابیده (شبکه کامپیوتر)
لایه پیچیده
پیچشی، تاب برداشتن، تابیدگی
زاویه پیچشی
کوپل پیچشی
گشتاور پیچشی
زاویه پیچش
مرکز پیچش
سرد پیچاندن، سرد تابیدن
میله مربع تابیده
میلگرد بافته دو رشتهای، میلگرد تابیده دو قلو