پودر شدگی، غبارزایی، گرد دادن، گرد و غبار کردن، گردشدگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودرشدگی سطح
دستگاه گرمازای برقی
کاوش الکتریکی
بالابر
لودر با تسمه نقاله
جاری شدن
به صورت کپسول ساختن
معادله پیوستگی، معادله تداوم
تراز صدای معادل
تبخیر شدن
تجهیزات گودبرداری
برانگیختن، نیروی برانگیزش، نیروی تحریک کننده، نیروی محرک، نیروی محرکه
موجود
ترافیک خروجی
آهک مرده