دستگاه، سامانه، سیستم، شبکه، مجموعه، نظام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راندمان شبکه
مدیریت سیستم
ماتریس سیستم
سیستم کمیات
دستگاه با یک درجه آزادی
دستگاه مندانه
خطای سیستماتیک
آزادسازی اضافی سیستماتیک
نمونهگیری سیستماتیک
سیستم گرمایش خورشیدی فعال
سیستم سازه با قابلیت اضافه شدن (قابل توسعه)
سیستم توزیع هوا
سیستم طبقهبندی فرودگاهها
دستگاه مبنا
سیستم صندوقی