تنش اعمال شده، تنش اعمالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنش حاصل از تجمع
تنش پیوستگی متوسط
تنش برشی متوسط
تنش متوسط
تنش طولی، تنش محوری
تنش اتکایی، تنش بردگاهی، تنش تکیهگاه، تنش تکیهگاهی، تنش تماس مستقیم، تنش تماسی، تنش فشاری، تنش فشاری تماسی، تنش لهیدگی، تنش منگنهای و برندگی، تنش یاتاقانی
تنش اتکایی
تنش اتکایی درخم
تلاش خمشی، تنش خمشی
تنش دو محوری
تنش درونی
تنش پیوستگی، تنش چسبندگی
تنش پیوستگی
قانون تنش، لغزش پیوستگی