ایستگاه، مبدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روش ایستگاه-سال
ثابت، ساکن، سکونی
جبهه ثابت
قالببندی ثابت
مخلوط کن ثابت
فرآیند ساکن
کمیت سکونی
وسیله نقلیه ثابت
انرژی مکمل ثابت
انرژی پتانسیل ثابت، انرژی پتانسیل سکون
جنگلکاری
ایستگاه عکسبرداری
ایستگاه هواشناسی
برخورد با شیئی ثابت، برخورد با شیئی ساکن
برخورد با وسیله نقلیه ثابت، برخورد با وسیله نقلیه ساکن