کلید دوار، کلید دورانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیر چرخان، شیر دوار، شیر کروی
چرخیدن، گردش، گردیدن
دوار
چرخش، چرخه، حرکت وضعى، چرخه، تعویض، دوران، گردش
دوران دور یک خط
دوران دور یک نقطه
چرخشی، دورانی، گردشی
انرژی در حرکت دورانی
میدان گردشی
جریان چرخشی، جریان دارای گردش
اینرسی دورانی
ماتریس دوران
کشتگرد
دوران عضو
قید دورانی، گیرداری دورانی