آبدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل آوردن با آب، مراقبت با آب
مهندسی آب
لایه آبخیز
چشمه ایستابی
آب دادن
لایه رویی
لایه رویی، رویه راه
سطح فرسودنی
اثر عوامل جوی، آبریز، تخریب، سایند، فرسایش، متلاشی شدن، هوازدگی
مقاومت بتن در مقابل عوامل جوی
فولاد خود حفاظ
تحمل وزن
سیمکشی
کفپوش چوبی
منطقه سایند