باقیمانده، پسماند، مانده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیر تفاله، قیر ته مانده
جریان باقیمانده
افت و خیز برگشت ناپذیر
افت باقیمانده
اثر ثانوی
نیروی پسماند، نیروی ماندگار
باران انتهایی، پس باران
انقباض باقیمانده
خاک برجا مانده، خاک جا مانده، خاک رسوبی
کرنش پسماند
استحکام باقیمانده، مقاومت مانده
تنش اولیه، تنش باقیمانده، تنش پسماند، تنش پسمانده، تنش حبس شده، تنش مانده
تنش پسماند
بردار باقیمانده
منحنی تجمعی باقیماندهها، منحنی مقادیر تجمعی ماندهها