چاله انتهایی، حفره، دهانه آتشنشانی، گودال، دهانه آتشفشان، فرورفتگی (حفره)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنگ وارفتگی
کاهش سرعت
سفالکاری منقوش
نرخ خیز
تبهگن
بیآب کردن، پسباش داشتن، پسابیدن
پسابیده
نشان دادن
درجه خوشیدگی
میزان استهلاک
میزان زهکشی
نرخ تنزیل
استادانه ساختن، پرکار، ماهرانه ساختن
متعادل شده
نیروی متمرکز معادل