پایه، تیرپایه، شمع، شمعکوبی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمع
پایه، خرک
سرشمع، سرشمع، کلاهک شمع، سرشمعی، کلاهک شمع، کلاهک شمع، دال بتنی پوشاننده سرشمعها
سر شمع
شمعکوب، تیرکوب
شمعکوبی، شمعکوبیدن، شمعکوبی
تحلیلگر کوبش شمع
ماشین شمعکوبی
شمعکوب
پای شمع
پی بر شمع، پی شمعی، شالوده متکی بر شمع، شمع فونداسیون، شمع، پی، فونداسیون شمعی، فونداسیون شمعی
گروه شمع
چکش شمعکوب، شمعکوب
سر شمع، سرشمع
کلاهک شمع