جزء، قطعه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزء قوس
تعداد در میلیون، قسمت در میلیون، قسمت در میلیون قسمت، نسبت به میلیونیوم
جزئی، بخشی، جزئی، ناتمام
جزئی، نسبی
پاره شبدری
ضریب جزئی
ضرائب جزئی
فشردگی جزئی
کنترل غیر کامل دستیابی
نیمه دیافراگم
ضریب قسمتی ایمنی
گیرداری جزئی، نیمه گیرداری
بارگذاری جزئی
رسوخ جزئی
اجرای ناقص