پلاژ، خط ساحلی، شمع، شمعک، شمعک زدن، کناره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، شمع
فرسایش ساحلی
یخ کنارهای
خط ساحلی
حفاظت ساحل
تحتان کرانهای
سیمان سورل
انبار، انباری، ذخیره، فروشگاه
جای انبار کردن
انرژی ذخیره شده الاستیکی
انبار سرپوشیده، مخزن
آشکوب، طبقه
شمع T شکل
منافذ ریز ساختمانی
قضیه، نظریه