اسمی، اسمی، بدلی، نامی، بایسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح مقطع اسمی
متوسط اسمی
ظرفیت اسمی
جریان نامی، جریان بایسته
قطر اسمی، قطر نامی
شدت اسمی
بار نامی
حداکثر اسمی اندازه دانه
اندازه حداکثر اسمی
حداکثر اندازه اسمی سنگدانه
حداکثر (بیشینه) اندازه اسمی سنگدانه
حداقل (کمینه) اندازه اسمی سنگدانه
مخلوط اسمی
اندازه اسمی سنگدانه