میدان مغناطیسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندازهگیر مغناطیسی بده، بده سنج مغناطیسی
شمال مغناطیسی
معکوس شدگی قطبین مغناطیسی
انقباض مغناطیسی
آپارتمان دولوکس، دوبلکس، کاشانه چند طبقه
شبکه شاخص
شبکه همپوش
رسوخ جزئی
شبکه گذرگاههای عابر پیاده
نفوذ کردن در-به داخل سرایت کردن
نفوذ کردن
روغن نافذ
دخول، فرورفت، فروروندگی، نفوذ
عمق رسوخ
ضریب نفوذ