تراز، تراز بنایی، تراز کردن، تراز گرفتن، تراز یاب، تسطیح، دوربین تراز، دوربین نیو، سطح، مسطح کردن، همتراز، همسطح
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقاط کنترل
گذرگاه همتراز، گذرگاه همکف
زمین سطح
سطح زندگی
سطح سرویس
شاخص، میر
سطح تراز
تراز یابی، ترازیابی
سیستم ترازیابی دقیق
لایه تسطیح
لایه تسطیح کننده
مکانیسم تراز یاب
اسباب تراز یاب
انگپایه ترازیابی
میر