ضریب بار فروریختگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو ریخته شده
فرو ریختن
خاک در شرف گسیختگی، خاک رمبنده
دو پوششی
اتصال نیم نیم
گذشتن، منقضی شدن
مدت زمان طی شده
همپوشانی انتهایی
انفجار، ریزش، زیرزمین
دریچه لولایی، دریچه یکطرفه
شیر فلکه، شیر یکطرفه
مکانیسم تخلیه
اتصال نیم نیم راسته
فرو ریختگی نموی