درزافقی، محل اتصال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرماتور بستر
اتصال نرو ماده
درز پیوندی
اتصال لب به لب
اتصال نوک به نوک، لب به لب
فقل کاردان
اتصال سرب و کنف
درزبندی تنگاتنگ
اتصال سرد، اتصال ناپیوسته، درز سرد، درز واریز
درز سرد
خط اتصال سرد
اتصال انگشتی
اتصال فیتینگ فشاری
اتصال قابل تراکم
درزکور، نیمدرز