نیروی اعضا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرماتور مشبک [فلزی]
بار ضربانی متحرک
نیروی گرهی
بالشتک الاستمری تقویت نشده (نئوپرن غیر مسلح)
نیروی غیر محافظ
نیروی عمودی، نیروی قایم
توزیع بهینه نیروهای زلزله
شبکه آرماتورهای عمود بر هم، شبکه آرماتورهای متعامد
شبکه آرماتور متعامد
پرآرماتور، پرفولاد، فوق مسلح
تیر با فولاد زیاد
اضافه آرماتورگذاری شده
نیروی واژگونی
نیروهای واژگونی
متوازی الاضلاع نیرو