سفر برون به برون، سفر خارج به خارج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفر برون به درون، سفر خارج به داخل
به طور خارجی مهار شده
نامعین خارجی
زاویه اصطکاک خارجی
سفر داخل به خارج، سفر درون به برون
عکسالعمل در مقابل عامل خارجی
تاندون خارجی