بر آورد کردن، برآورد، تخمین، تخمین زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حجم تخمینی
نقطه برآورد مرسوم
برآورد بیشتر
برآورد حدپایین، برآورد کمتر
محتملترین برآورد
خوشبینانهترین برآورد
بدبینانه ترین برآورد
برآورد مقدماتی طرح
برآورد قبل از ساختمان
برآورد طرح مقدماتی
برآورد مقدماتی
برآورد طرح
برآورد تجدید نظر شده
برآورد تکمیلی