جزء بافهای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عنصر طره، عنصر کنسول، عنصر کنسولی
عنصر فعال کننده
عنصر قابل انطباق
عوامل طراحی
جزء کوچک
المان جابجایی
المان تعادلی
عنصر ضروری
جزء کوچک، جزء محدود، عنصر محدود
روش المان محدود، روش جزء محدود، روش جزء محدود
روش تحلیل اجزاء محدود
جزء پوسته کرنش محدود
روش اجزای محدود، روش المان محدود، روش عنصر محدود
المان قابی
حلقه افقی قوس