سنجه، ضابطه، مصداق، معیار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضابطهپذیرش
معیار (ضابطه) پذیرش
روش بار میانگین
ضابطه انطباق
معیار تعمیم یافته شکست مور – کولومب
معیار شکست مور کولومب
ضابطه قابلیت اعتماد
ضابطه ایمنی
معیار پایداری
معیار تسلیم و شکست