بقا، حفاظت، حفظ، صرفه جویی، نگهداری، نیکداشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادله اصل بقا، معادله بقا
بقای ممنتم زاویهای
بقای انرژی
بقای ممنتم خطی
بقای جرم
انبارش، مخزن ذخیره
مخزن ذخیره
حفاظت آب زیر زمینی
اصل بقای مومنتوم
حفاظت خاک
آببانی، آبداشتی، حفاظت آب
صرفه جویی در مصرف آب