جزء، جسم ترکیب کننده، سازا، سازنده، عضو، عنصر، قسمت، قطعه، ماده متشکله، مولفه، همنهند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی مولفه
مولفه تغییر مکان
اجزا، مولفه
مؤلفه قطری
مولفه عمودی
مولفه غیر قطری
مولفه بیرون از فاز
مولفه تصادفی
اجزای سرریز
مولفه مماسی
مولفه اریب