برونمحوری تصادفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برونمحوری اضافی، برونمرکزی اضافی
مجاور، نزدیک، همسایه
نسبت تجمع هوا
مرکز انحنای ستیغ، مرکز خمیدگی ستیغ، مرکز قوس ستیغ
خط مرکزی قوس
مرکز کنترل منطقهای
ترقی، سربالائی، صعود
ایستگاه تولید بتن، مرکز تهیه بتن
مرکز پر
شبکه فضایی مکعبی با مرکز حجمی
اتصال طاقچهای و خارج از محور
درصد کلر
مرکز شهر
سیستم قاب مهاربندی شده همگرای مرکب
سیستم قاب مهاربندی شده واگرای مرکب