آستر، بست، بستمایه، تنگ، چسب، چسبان، چسباننده، چسبنده، ماده چسبنده، همبند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسباننده
قشر آستر، قشر زیرین رویه، قشرببندر، لایه آستر، لایه آستر روسازی راه، لایه آستر و لایه بیندر
چسب مایه آسفالت، قیر
قیرهای اصلاح شده با پودر لاستیک
چسب قیری
بستمایه هیدروکربنی، مایه اتصال هیدروکربوری
چسباننده هیدرولیک
مواد چسبنده هیدرولیکی
تثبیت کننده خاک
چسب بکر، ناده چسبنده بکر، بستمایه بکر، مواد چسبنده تازه، همبند تازه