اشعه، پرتو، تیر، تیرآهن، شعاع، نور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیر
ورق تکیهگاه تیر
تیرخم کن
پل با تیر نورد شده
گیره اتصال به تیرآهن
تیرستون
پرگار بازودار
ثابت تیر
خمیدگی تیر
المان تیر، جزء تیری
بال تیر
تابع تیر
پاشنه تیر، نشیمن لبهای
مکانیسم تیر
عضو تیری