تراز، ترازش، ترازو، تعادل، توازن، میزان، میزان کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موازنهی مهاجرت
نقطه تعادل
ترازنامه
مخزن تعدیل
درتراز، متعادل، همتراز
طرح با تراز یکسان، طرح متعادل، طرح متوازن
گسیختگی متعادل
جریان متوازن
پی باسکولی، پی تمسهای
آرماتور متعادل، آرماتور متوازن
محلول متعادل
فولاد متوازن
فونداسیون پایهای متعادل
شیرسوزنی همسنگ