پیکان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باریک شوندگی گاف نواری
خاک کش، فرغون
شخم زدن دیسکی
بردار مجازی
چرخ دستی
صاف کردن زمین، ماله کشیدن، ماله، هرس
باریک، تنگ، دراز، باریک کردن، محدود کردن، کم پهنا
پل باریک، پل کم عرض
مُغار کبریتی
تیشه دم قلم
دوربین با زاویه باریک
تابلوی پل باریک، تابلوی پل کم عرض
باریک، تنگ
تابلوی راه باریک می شود
مقاطع تیر و ستون بال شیبدار (بال باریک و پهن)