باران نقطهای، بارش نقطهای، بارندگی موضعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارش شایند
سنگ تهنشسته، سنگ رسوبی
آب قابل بارش
سنگهای رسوبی
بارش، بارش آسمانی، بارندگی، تهنشست، رسوب، رسوب، تهنشست، رسوبگذاری، ریزش، ریزش جوی، نزولات آسمانی، نزولات جوی
شدت بارندگی
منحنی مجموع بارش
بارش بیشینه محتمل، بارش حداکثر محتمل، حداکثر بارش محتمل، حداکثر بارندگی محتمل
سنگریز حفاظتی
افراز
معدن ماسه، معدن ماسهای
مستراح چاهکدار بهداشتی
چاه نفوذ، چاهک آبکشی، چاهک تراوش
چاله رسوب
باریکه، دماغک، دماغه، زبانه