مطابق، متقابل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دالان، راهرو، کریدور، هال رابط
راهرو
خوردگی، خورده شدن، خورندگی، رنگ زدگی، فساد، کندوساب
خوردگی
کنترل خوردگی
خستگی و خوردگی
افزودنی بازدارنده خوردگی
شروع خوردگی
مقاومت در برابر خوردگی
رنگ مقاوم در برابر خوردگی
آستانه خوردگی
افزودنی ضد خوردگی
خورنده
چیندار، چیندار کردن، شیاردار، کنگرهای، موجدار، ناصاف
الیاف کنگرهای