اسکله، اسکله، لنگرگاه، پایه، پایه پل، ستون، شمع، پلپایه، شمع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پی بر پایه، پی پایهای، پی ستونی، پی نیمه عمیق
پایه و دیوار
ضریب فشردگی پایه
سوراخ کردن، نفوذ کردن
ستون
پایه جانبی، پایه جناحی، پایه حایل
پایه متصل به دیوار
بلوک آرام کننده
پایه پل، پایه روگذر، ستون پل، ستون روگذر
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.