پایا، پایدار، دایمی، دائمی، ماندگار، همیشگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عامل دایمی
تغییر شکل پایا، تغییر شکل دایمی، تغییر شکل دائمی
آبدهی پایا، آبدهی دایمی، بده پایا
قالب ماندگار
قالب ماندگار، قالب گمشده
سختی آب دایم
بار دایمی
حرکت پایا، حرکت دایمی، حرکت مداوم
برفمرز همیشگی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.