تله، حبس کردن، دام، زانو، دریچه، سیفون، شترگلو، گیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریچه (در شیروانی یا کف)
راندمان بارگیری، راندمان رسوب گیری
هوابند سیفون
لوله هواگیر
آسیاب ذوزنقهای
ذوزنقه
سطح مقطع ذوزنقهای
قانون ذوزنقه
مقطع ذوزنقهای
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.