تخماق، خرد کننده، کوبنده، کوبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخماق، کوبه، کوبه پهن
شمشه کوبهای
غلتک پاچه مخروطی
سفت کردن حفرهها بعد از پرکردن، سفت کوبیدن
تخته کوبه
میل، میله کوبش، میله کوبیدن
غلتک پاچه بزی، غلتک فرورونده
غلتک پاچه بزی
کوبنده موتوری
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.