برنامهریزی و طراحی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عامل برنامهریزی، عامل طراحی
روش برنامهریزی، روش طراحی
مقیاس برنامهریزی، مقیاس طراحی
متغیر برنامهریزی، متغیر طراحی
برنامهریزی پیشرفت کار
زیبایی شناختی برنامهریزی شهری
برنامهریزی فرودگاه
برنامهریزی ناحیهای
برنامهریزی دوچرخه رو، برنامهریزی مسیر ویژه دوچرخه
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.