عمل یخبندان، هوازدگی یخبندانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرمخاکی، یخگشاد
تورم ناشی از یخبندان، تورم یخبندانی
آماس، بادکردگی، ورم یخزدگی، یخزدگی
زمین همیشه یخ
خط یخبندان
مقاومت در برابر یخبندان
استعداد یخزدگی
حساس در برابر یخبندان، مستعد یخبندان
قشر ضد یخ، لایه پادیخ، لایه ضد یخ
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.